جدول جو
جدول جو

معنی علی عبدری - جستجوی لغت در جدول جو

علی عبدری
(عَ یِ عَ دَ)
ابن سعید بن عبدالرحمان بن محرز عبدری. مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی است. وی از اهالی جزیره میورقه بود و به مشرق رفت و عمل حج را به جا آورد و سپس به بغداد رفت و در محضر خطیب بغدادی و جز وی حضور یافت. و در جمادی الاّخرۀ سال 493 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست:الکفایه فی مسائل الخلاف. (از معجم المؤلفین از مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 173 و الوافی صفدی ج 12 ص 72 و طبقات الشافعیۀ سبکی ج 3 ص 298و الصلۀ ابن بشکوال ص 415 و کشف الظنون ص 1499)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ دِ)
باقانی دمشقی. ملقب به نورالدین. وی فقیه بود و نزد بهنسی تحصیل علم کرد و برای ادای فریضه به حجاز رفت. و در سال 990 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: شرح ملتقی الابحر فی فروع الفقه الحنفی. (از کشف الظنون ص 1814)
ابن عبدالله قادری شیخانی. صوفی واز اهل طرق بود و در سال 1092 هجری قمری درگذشت. او راست: أدل الخیرات فی الادعیه. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن احمد بن زین الدین بحری (علی تقی....). او راست: نهج المحجه، که در سال 1235 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست دارالکتب المصریه ج 5 ص 397)
ابن ابراهیم بحری مصری مالکی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. از قضات قرن نهم هجری. رجوع به علی مصری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن اسماعیل بن اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبدالله بن موسی بن بلال بن عامر بن ابی موسی عبدالله بن قیس اشعری یمانی بصری، مکنّی به ابوالحسن. پیشوای اشعریان. رجوع به ابوالحسن اشعری و علی اشعری شود
ابن محمد بن عبدالله بن ابی سیف بصری مدائنی، مکنّی به ابوالحسن. مورخ و اخباری و راوی شعر. رجوع به ابوالحسن مدائنی و علی (ابن محمدبن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن احمد بن علی بن یحیی بکری زیدی یمنی. متوفی در بیست وهشتم رمضان سال 882 هجری قمری او راست: 1- شرح مقدمهالازهار. 2- شرح مقدمۀ بیان ابن مظفر. 3- شرح منهاج قرشی. (از معجم المؤلفین بنقل از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 492)
ابن محمد یمنی بکری. متوفی در سال 883 هجری قمری او راست: 1- شرح مقدمهالازهار. 2- شرح مقدمهالبیان ابن مظفر. 3- شرح منهاج قرشی. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 737)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن افلح بن محمد عبسی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و خلفا را مدح کرد. او را نوادر بسیاری است. وی از بغداد به شام فرار کرد و سپس به بغداد بازگشت و در 2 شعبان سال 553 هجری قمری درگذشت. تولد او در سال 443 بوده است. او را دیوان شعر و دیوان رسائل است. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 764 وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 455 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 188 والوافی صفدی ج 12 ص 9)
ابن حسین بن علی عبسی. مشهور به ابن کوچک وراق. ادیب بود و در مصر تحصیل کرد و ساکن شام و ساحل شد. وی در سال 394 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اعزالمطالب الی اعلی المراتب فی الزهد. 2- کتاب الطنبوریین. (از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 157 و ایضاح المکنون ج 1 ص 100 و هدیه العارفین ج 1 ص 686)
ابن عبیدالله عبسی. مکنی به ابوعاصم. از روات حدیث بود و ثوروی و ابوادریس ازوی روایت کردند. و نیز رجوع به ابوعاصم عبسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ دَ)
ابن مسافر عدوی. متکلم بود و در سال 557 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 241)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ)
ابن عثمان بن محمد بن احمد بن حسن عذری بغدادی. مشهور به ابن قاصح و مکنی به ابوالبقاء 716- 801 هجری قمری). قاری و منجم قرن هشتم هجری قمری بود. او راست: 1- تحفهالانام فی الوقف علی الهمز لحمزه و هشام. 2- درهالافکار فی معرفهاوقات اللیل و النهار. 3- سراج القاری المبتدی و تذکرهالمقری المنتهی. 4- قرهالعین فی الفتح والاماله بین اللفظین. 5- هدایهالمبتدی فی معرفهالاوقات بربعالدائرهالذی علیه المقنطرات. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات القرأات بالظاهریه و طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 555 و الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 260 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 727 و فهرس المخطوطات المصورۀ کونتش ج 3ص 18 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 369 و سایر صفحات)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ مَ)
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طَ بَ)
ابن محمد بن مهدی طبری اشعری. مکنی به ابوالحسن. محدث و فقیه ومفسر و اخباری بود، و در سال 324 هجری قمری در قید حیات بوده است. وی در بصره نزد ابوالحسن اشعری تحصیل کرد و در حدود سال 380 هجری قمری درگذشت. او راست: مشکلات الاحادیث الوارده. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 190 و طبقات الشافعیۀ سبکی ج 2 ص 312)
ابن قاسم طبری. ادیب بود و در حدود سال 683 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح لامیهالعجم طغرائی، که آن را ’حل المبهم و المعجم فی شرح لامیهالعجم’ نامیده است. (ازمعجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1538)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله بن یوسف بیری حلبی، ملقّب به علاءالدین. ادیب و نویسنده بود و در سال 743 هجری قمری متولد شد و عهده دار نوشته های سری ’یلبغا ناصری’ نایب حلب گشت، وچون الملک الظاهر بر یلبغا خشم گرفت و او را به قتل رساند، این علی بن عبدالله را نیز به قاهره برد و در سال 794 هجری قمری به کشتن وی دستور داد. بیری نوشته های نظم و نثر خود را در کتابی بنام ’تلوین الحریری من تکوین البیری’ جمعآوری کرده است. (از الاعلام زرکلی بنقل از الاعلام النبلاء ج 5 ص 112. الدررالکامنه ج 3 ص 75)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ)
متوفی پس از سال 1074هجری قمری او راست: المنهاج المحمدی فی الطریق الاحمدی. (از معجم المؤلفین بنقل از الکشاف اسعد طلس ص 123)
ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه وی رومی حنفی، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی نجفی. از شعرا و فقها بود و در سال 1122 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 46 و مجلۀ عرفان، شمارۀ 38 ص 776). و رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 664 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن نصر بن عقیل بن احمد بن علی بغدادی همام عبدی. مکنی به ابوالحسن. وی شاعر بود و به دمشق نزد الملک العادل رفت و مدتی ’امجد’ حاکم بعلبک را مدح کرد و در شعبان سال 569 هجری قمری در دمشق درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از البدایۀ ابن کثیر ج 13 ص 24 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 539 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 703 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 181)
ابن محمد بن حسن عبدی. مکنی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. وی قاضی واسط بود و در سال 372 هجری قمری در همین شهر متولد شد. در حدیث مورد اعتماد و قائل به خلق قرآن نیز بود. او در سال 459 هجری قمری در واسط درگذشت. (از الاعلام زرکلی از میزان الاعتدال ج 2 ص 238)
ابن حسن بن اسماعیل عبدی. مکنی به ابوالحسن. از بنی عبدالقیس است. رجوع به علی عبدری (ابن حسن بن اسماعیل بن احمد بن جعفربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن عبیدالله بن حرث بن رحضه بن عامر بن رواحه بن حجر بن معیص بن عامر بن لؤی قرشی عامری. ابن عبدالبرکان گوید که وی در روز فتح، اسلام آورد و در روز یمامه بقتل رسید. (از الاصابۀ ابن حجر ج 4 قسم اول)
ابن مجاهدبن یوسف عامری. ملقب به اقبال الدوله. دومین و آخرین تن از امرای دانیه. رجوع به علی (ابن مجاهدبن یوسف...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. فقیه متوفی در سال 495 هجری قمری او راست: کتاب الرقم فی الفقه الهروی. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 299 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 694)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین. نسب شناس بود و در حدود سال 750 هجری قمری درگذشت. او راست: نزهه ذوی العقول فی نسب آل الرسول. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 207 و 639 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 720)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. لغوی و نحوی بود (508- 576 هجری قمری). او را تألیفاتی است. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 283 والوافی صفدی ج 12 ص 96)
ابن سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس هاشمی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی (ابن سلیمان بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ دِ)
ابن عبدالله بن عیاش قیروانی مالکی عبیدلی. فقیه و متکلم قرن هشتم هجری قمری بود. در قیروان ساکن شد و در سال 748 هجری قمری درگذشت. اوراست: 1- عقیده فی التوحید. 2- کتاب فی الفقه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 719)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
علی بن محمد بن علی بن موسی علیهم السلام. دهمین امام از ائمۀ شیعۀ اثناعشریه و نسبت او به عسکر سرمن رأی است. رجوع به ابوالحسن (علی النقی...) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 5، ابن خلکان ج 1 ص 322، منهاج السنه ج 2 ص 129، یعقوبی ج 3 ص 225، نورالابصار ص 158، تاریخ بغداد ج 12 ص 56، نزههالجلیس ج 2 ص 82، اللباب فی تهذیب الانساب ج 2
لغت نامه دهخدا
(عَ یِعَ کَ)
ابن سعد بن عبدالله عسکری. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و سیّاح (رحاله) بود و در سال 305یا 313 هجری قمری در ری درگذشت. او راست: کتاب الرائد. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 2 ص 302). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن سعید عسکری. وی بر بسیاری از اهل حدیث زمان خود برتری و رجحان داشت و در سال 300 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 290)
ابن محمد عسکری. وی رسالۀ احمد بن وزیر را ساخته است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن حسین بن احمد بن ابراهیم عکبری. مشهور به ابن جدا ومکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی. وی در رمضان سال 468 هجری قمری درگذشت و در مقبرۀ امام احمد دفن شد. اورا تصنیفی در اصول است. (از معجم المؤلفین از طبقات الحنابلۀ فراء ص 391 و الوافی صفدی ج 12 ص 47)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَمْ بَ)
ابن حصین بن مالک بن خشخاش عنبری تمیمی. مکنی به ابوالحر. وی را در بصره ثروتی بود ولی در مکه ساکن گشت. در عهد مروان بن محمد در مکه به طرفداری از طالب الحق که یکی از مخالفان مروان بود تظاهر کرد از این رو او را دستگیر کردند و به مدینه فرستادند ولی در راه توسط عده ای از یاران طالب الحق آزاد گردید و به مکه بازگشت و در نهان بسر میبرد. و هنگامی که ابوحمزه مختار بن عوف وارد مکه شد وی نیز جزو یاران او بود. و در سال 130 هجری قمری در شورش مکه به قتل رسد. (از الاعلام زرکلی از المسیر شماخی ص 98 و لسان المیزان)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زُ بَ)
ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و اصولی و ادیب و نحوی و شاعر و نویسنده بود. در سال 668 هجری قمری متولد شد و مدتی مشغول تدریس وفتوی دادن بود. و در سال 745 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: منسک. و نیز قطعات نظم و نثر دارد. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 57 و شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 143 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 335)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا